توضیحی در مورد دماوند

توضیحی که لازم است در مورد برنامه دماوند اخیرمان عرض کنم:

اولا از اینکه این توضیح را با تاخیر می دهم از دوستانم عذر میخواهم

روز پنجشنبه قرار بود از پناهگاه 4000 مستقیم به سمت قله حرکت کنیم که با توجه به باد شدید و بوران مجبور شدیم در پناهگاه 5000 بمانیم و جمعه به سمت قله حرکت کنیم.

باتوجه به اینکه بایستی در این روز صعود می‎کردیم و بعد مستقیم به روستا برمی‎گشتیم و در همان روز به خانه می‎رسیدیم تا بتوانیم شنبه در محل کار حاضر شویم مجبور شدیم صبح خیلی زود (ساعت 4) و با بیشترین سرعتی که می توانیم به سمت قله حرکت کنیم.

همین باعث شد هم هوای بد صبحگاهی و هم سرعت زیاد به بچه ها فشار مضاعفی تحمیل کند. وقتی به قله رسیدیم ساعت اندکی قبل از 8 بود، هوا بهتر شده بود اما هنوز خیلی سرد بود. گوشی من به محض خارج کردن از جیبم و قبل از آنکه عکسی بگیرد دشارژ و خاموش شد. دوربین عرفان را به کوهنوردی که از جنوبی بالا آمده بود دادیم تا از ما عکسی بگیرد یک عکس گرفت و بعد دوربین هم خاموش شد. البته به ما اطمینان داد که عکس گرفته.

عرفان اصرار داشت که دوربین را در زیر بغلش احیا کند تا بتواند عکس دیگری بگیرد که من به خاطر سردی هوا مخالفت کردم. 

- "من قرار است صعود تو را تایید کنم که می کنم"

آن لحظه فکر نمی کردم خودم هم قرار است برای اثبات صعودم تلاش کنم! بعد عکس را دید و خواست عکس دیگری از خود جای آنچه روی قله داشته جابجا شود و من اشتباه کرده و پذیرفتم. از آنجایی که اصل صعود را مورد مناقشه نمی‎دانستم این کار را به حساب یک وسواس کودکانه در مورد خوش منظر بودن عکس گذاشتم آن موقع فکر نمی کردم اشکالی داشته باشد، قرار هم نبود این موضوع را پنهان کنم فکر کردم اگر کسی سوال کند توضیح می‎دهم و مشکلی پیش نخواهد آمد. شاید اصلی ترین اشتباه من خوش‎خیالی بود که همه مخاطبان من دوستان من هستند، من را می شناسند و شبهه‎ احتمالی شان با توضیح من برطرف خواهد شد.

فوتوشاپ معمولا برای ادعای جعلی صعود است و گمان نمی کردم از دوستان من کسی شبهه‎ای در توانایی من برای صعود دماوند داشته باشد یا فکر کند من قصد ادعای دروغ در مورد چیزی که نیازی به آن ندارم داشته باشم.

قبول دارم که اشتباه کردم و نفس کار بد را به خاطر نیت نه چندان بد تایید کردم. درست است که فوتوشاپ شد اما این فوتوشاپ صرفا برای یک شیطنت کودکانه بود نه آنچه برای ادعای دروغین صعود مرسوم است.

از کسانی که سالهاست از من خوششان نمی آید و فرصتِ بالاخره پیش آمده! را مغتنم شمردند گله‎ای ندارم، من قبلا سر موضوعاتی مثل صعود یخار دوستانم ابوالفضل و حسین با آنها گلاویز شده‎ام و در مورد سوابقشان صحبت کرده‎ام، به سواستفاده از رانت کمیته و آوردن گردشگر بدون پرداخت پرمیت اعتراض کرده‎ و رازهای مگویی را گفته‎ام و در مواقع مقتضی ساکت نبوده‎ام، بدیهی است که حالا با یک اشتباه کوچک، مرا به بالای دار سوق دهند.اما از دوستانم انتظار دارم موضوع را انطور که هست ببینند و انگیزه‎های یک کوهنورد جوان ، آینده‎دار و فوق العاده با اخلاق را نگیرند.

بخشی از مصاحبه با دنیس اوروبکو کوهنورد قزاق

On the radio someone told us that he had seemed to see a light descending. I started to scream-it was windy, it was a real miracle-and we heard a voice in the darkness. It was a great joy because we knew that we were close to her and that we were going to be able to help her.

How was Elisabeth when you found her?

She was totally destroyed, her fingers were very white, she descended to -perhaps- 20 meters an hour. She was freezing, very cold, she was very tired but, in any case, she is a very strong woman who was doing something extraordinary

who came down by herself, in a really extreme situation

Elisabeth kept fighting until the end, descending with a very strong mentality. She is a totally incredible woman.

 

از اونور بیسیم گفتن به نظر میاد که یه چراغ پیشانی در حال پایین اومدنه. من شروع کردم به داد زدن، باد شدیدی بود. اما معجزه اتفاق افتاد و ما توی تاریکی تونستیم صدا رو بشنویم. لذت بی نظیری بود چون فهمیدیم که نزدیکش هستیم و می تونیم کمکش کنیم.

وقتی الیزابت رو پیداش کردید در چه وضعی بود؟
روی هم رفته داغون بود، انگشتاش سفید شده بودن، فکر کنم در هر ساعت 20 متر پایین اومده بود. داشت یخ می زد و خیلی سردش شده بود. خیلی هم خسته بود اما به هر حال اون زن خیلی قوی ایه کسی که کاری خارق العاده انجام داد کسی که به تنهایی و در اون وضعیت وحشتناک پایین اومد. الیزابت تا لحظه اخر به مبارزه ادامه داد و با روحیه ای بی نظیر فرود اومد. اون یه زن خارق العاده است

http://www.desnivel.com/expediciones/alpinistas/denis-urubko-ha-sido-una-experiencia-maravillosa-ayudar-a-sobrevivir-a-una-persona-tan-extraordinaria-como-elisabeth-revol