نامگذاری میدانی در شهر تبریز به نام عظیم قیچی ساز
در مراسم تجلیل از "عظیم قیچی ساز" عنوان شد:
نام گزاری یکی از میادین بزرگ شهر تبریز به نام "عظیم قیچی ساز"
و نصب تندیس او در مجموعه تفریحی کوهستانی عینالی


عکس و خبر از وبلاگ چرا کوهنوردی
در مراسم تجلیل از "عظیم قیچی ساز" عنوان شد:
نام گزاری یکی از میادین بزرگ شهر تبریز به نام "عظیم قیچی ساز"
و نصب تندیس او در مجموعه تفریحی کوهستانی عینالی


عکس و خبر از وبلاگ چرا کوهنوردی
حسین مقدم کوهنورد پر تلاش زنجانی که هم اکنون یک ماه از صعودش به قله ماناسلو می گذرد در راه سفر به پاکستان برای تلاش بر روی قلل گاشربروم 1 و 2 است. برای او که در راه هموار کردن مشکلات پیش روی این سفرش هیچکس یاری اش نکرد و مجبور به فروش خوردوی شخصی خود شد آرزوی موفقیت و سربلندی دارم.
![]() |
بالاخره چهارمین قسمت معرفی و راهنمای مسیر دینگه داغ هم آماده شد. اکنون می توانید با رفتن به ادامه مطلب و یا زین پس با کلیک روی آیکن «دینگه داغ» در نوار ابزار سمت چپ وبلاگ معرفی و راهنمای مسیر «دینگه داغ » را مشاهده فرمایید.

کودکی که لنگه کفشش را امواج از او گرفته بود ، روی ساحل نوشت : دریا دزد است ... مردی که از دریا ماهی گرفته بود ، روی ساحل نوشت : دریا سخاوتمندترین سفره ی هستی است ..... موج دریا امدو جملات را با خود محو کرد ...... و این پیام را به جا گذاشت: برداشت دیگران در مورد خود را در وسعت خویش حل کنیم

توضیح عکس:
جشن طلوع - قیف مصیبت در جوپار کرمان عکاس : حسین کریمی
![]() |
می گفت نامش Semğke * بود. 27 ساله و اهل هلند. همزمان با تیم دوم ایران در ماناسلو (تیم مشترک تهران و اردبیل) روی این قله تلاش می کرد . بسیار قوی، فنی و بی ادعا.
می گفت هنگام برگشتمان به بیس کمپ وقتی خبر فوت عیسی را شنید روی زمین نشست و
گریه کرد...گریه کرد و گریه کرد. می خواست بازگردد می گفت من صعود این قله
را نمی خواهم...می گفت چطور می توانم جشن صعود به قله ای را بگیرم که جوانی
همین چند روز پیش در آن جان سپرده! می گفت آیا خانواده این جوان منتظرش نیستند؟
او بانویی بود که برای عیسی دل سوزاند و گریه کرد بانویی که نامش بانوی ماناسلو هم نبود!
هرچند پس از، از دست دادن مرحوم میرشکاری و بهت و غم همگیمان در فقدان دوست نازنینی چون او که عاشقانه تلاش کرد و مظلوم و مغموم در نقطه تلاقی انسان و باورهایش، به بلندی ها پیوست انگیزه ها برای این برنامه نیز تغییر کرد ولی خللی در کلیت برنامه به وجود نیامد و برعکس مصمم تر شدیم تا برویم و اگر خودش نیست تا همراهیمان کند یادش با ما باشد... باشد که این گزارش نیز بهانه ای برای از یاد نبردن او شود بزنگاهی باشد بین خودمان و خودمان و برنجیم از اینکه گاه چه ظالمانه انسان ها را و رفتنشان را فراموش می کنیم. تقدیم به روح بلند و در بلندا آرام گرفته عیسای عزیز و همه آنانی که چه زمان حیاتش و چه در فقدانش دوستش داشتند و دارند.
ساعت 9 و نیم همه روی قله اند. قله ای که تا همین یکی دو روز پیش شبیه یک علامت سوال بود. قله ای که قرار بود بیاییم و عیسی را آنجا یاد کنیم ولی آیا این یاد کردن از او در اینجا کافیست؟ سوالی که همه باید به آن پاسخ بگوییم. آری عیسی روی قله 4135 متری سه شاخ جوپار در سرای خودش یاد شد. توسط کوهنوردانی که هیچگاه سادگی اش را، بزرگی اش را و عشقش به کوه را از یاد نخواهند برد.

ایستاده از راست: مهرداد حیدری (زنجان)-کامبیز جباری (کرمان) - محسن سعیدزاده (زنجان) - عباس ایلاقی (کرمان) - سجاد علی آبادی (کرمان)
نشسته از راست: حبیبه علوی (زنجان) - الهه حمیدی (مشهد) - حسین کریمی (زنجان) -مهدی نظری (زنجان)- جعفر محمدی (زنجان)
"کوهنوردی قبل از آن که یک ورزش باشد یک صفت اخلاقیست!"
امروز 12 خرداد 1390 است. 12 خرداد 1385 روزی بود که این وبلاگ متولد شد. از اینکه در این روز به این وبلاگ آمده اید به خود می بالم.

سومین دوره سازماندهی و سرپرستی در کوهستان، در قالب طرح آموزشی مشترک انجمن پزشکی کوهستان ایران، آموزشگاه کوه نوردی فلات و انجمن کوه نوردان ایران و موسوم به « آموزش یکپارچه کوه نوردی نوین » برگزار گردید. این دوره به درخواست کوه نوردان و هیات کوه نوردی شهرستان ابهر، در شهر ابهر برپا شد و در آن سی و سه نفر از کوه نوردان استان زنجان و تهران حضور یافتند.
انجمن پزشکی کوهستان ایران در سایت خود این مطلبی را منشتر کرده است و جالب اینجاست هیات زنجان اطلاعی از آن ندارد!! البته این بی اطلاعی از آنجا نمود پیدا می کند که در خصوص برگزاری این کلاس نه در سایت هیات زنجان و نه در تابلو اعلانات دفتر آن هیچ اطلاع رسانی ای نشده است. در چنین مواردی باتوجه به اینکه موضوع صحبت هیات زنجان است تنها می توان روی دو گزینه فکر کرد:
1-هیات کوهنوردی زنجان از موضوع بی خبر است و اصلا برایش مهم هم نبوده که باخبر شود!
2-هیات کوهنوردی زنجان از موضوع برگزاری کلاس باخبر بوده و لزومی به اطلاع رسانی در موردش ندیده است و ترجیح داده آن را فقط به آگاهی یکی دونفر از نزدیکان برساند! اصلا چه معنی دارد همگان از برگزاری چنین کلاسهایی باخبر شوند؟
