گروه های کوهنوردی زنجان کجا هستند؟

 

زنجان به دلایلی که عنوانش در این مقال نمی گنجد گروه های کوهنوردی زیادی ندارد اما همان چند تای فعال و نیمه فعال هم اخیرا کمرنگ یا به طور کلی ناپدید شده اند. در یکی دوسال گذشته انجمن کوهنوردان در زنجان عمده فعالیت ها را به دوش می کشید و گروه کهنه کار اورست هرچند کمرنگ اما آهسته و پیوسته فعالیت داشت.

گروه های هورامان، فراز و دنا هم گروه های نوپایی بودند که فعالیت مستمر و خوبی داشتند. غیر از این گروه های کوهنوردی یکی دو موسسه گردشگری هم هستند (مثل حیات و آلوارس) که هرچند گروه کوهنوردی نیستند اما به اجرای برنامه های گردشگری می پردازند.

بیشتر این گروه ها فصلی اند، یعنی شش ماهه اول سال به دلیل جذابیت بیشتر برنامه هایش برای غیرکوهنوردان و استقبال زیاد از برنامه ها، فعالیت پررنگ و مستمر است اما در شش ماهه دوم سال که کار جدی تر و کوهنوردی به معنی واقعی اش نزدیک تر می شود اکثر گروه ها کمرنگ و فعالیتشان کم می شود.

اینها را گفتم که بگویم شش ماهه دوم سال گذشته اگر فعالیت قابل توجهی از گروه هایی که نام بردم و همه بضاعت تشکیلاتی کوهنوردی شهر هستند ندیدیم می شد به حساب زمستان و عدم استقبال طبیعت گردان از برنامه های کوهنوردی گذاشت. اما با شروع فصل گرم انتظارها برای فعالیت این گروه ها نیز باز به سرانجام نرسید.

از علائم زنده بودن یک گروه کوهنوردی ارائه برنامه شش ماهه و برگزاری جلسات عمومی آن است. با اینکه نصف فصل بهار سپری شده هنوز خبری از انتشار برنامه های شش ماهه برخی از این گروه ها یا خبری از اجرای برنامه یا جلسه عمومی از آنها نیست. یعنی یا بطور کل شش ماهه ای منتشر نشده یا اگر شده خبری از گزارش یا عکسی که بگوید برنامه ها اجرا می شود نیست. گروه اورست بنابربضاعتش با شش ماهه ای هرچند
ضعیف اعلام موجودیت و دو برنامه بهارش را اجرا کرده و به انتشار اخبار خود در سایت نیز می پردازد اما بقیه کجا هستند؟

هیات کوهنوردی که در سال گذشته اکثر مهره های فعال خود را از دست داده هم اکنون تقریبا با یک نفر درحال فعالیت است. یعنی دبیر هیات زنجان هم اکنون به صورت رسمی و غیر رسمی مسئول اکثر کارگروه های دیگر هم هست و برای اینکه حرکتی خارج از ایده های خود پیش نرود به انتخاب اشخاص ناکارآزموده و بی تجربه و عمدتا پایین تر از سطح توانایی شان برای اداره یک کارگروه پرداخته و همین باعث انفعال بیش از پیش هیات
کوهنوردی زنجان گردیده است. بطوریکه اگر سری به سایت هیات زنجان بزنید یا باکس فعالیت استان ها در سایت فدراسیون را ببینید متوجه خواهید شد که در ماه های اخیر کوچکترین فعالیتی در هیات زنجان و کمیته هایش صورت نگرفته است که البته باید به آنها حق داد چون هیچگاه یک نفر توانایی مدیریت و اجرای همه بخش ها یک هیات ورزشی را نخواهد داشت.

از آنجایی که کوهنوردی در ایران متولی دولتی ای جز فدراسیون و نمایندگانش در استان ها که همان هیات های کوهنوردی هستند ندارد لازم است مسئولین هیات زنجان صدای گوشخراش این هشدار را بشنوند و چاره ای برای انفعال گروه های کوهنوردی شهر بیندیشند و اگر قصد یا توانایی کمک به گروه ها را ندارد می تواند از ایجاد مسائل و مشکلات برای آن ها بپرهیزد زیرا گروهی که بدون کمک بیرونی توانسته تاسیس و فعالیت خود را هرچند برای مدت کوتاهی ادامه دهد بدون تحمیل مشکلات بیرونی قادر به ادامه فعالیت خواهد بود.


 

خواندن نظر یکی از کاربران در بخش نظرات  هم شاید خالی از لطف نباشد

 

اینجا زمان ایستاده است!

 

روستای گبرآباد، آرمیده در میان کوه ها و دره های سرسبز... روستایی که 30 سال است زمان در آن متوقف شده.

اهالی این روستا 30 سال پیش همه باهم و به یکباره روستا را رها کرده و رفته اند. حالا این روستا دور از جاده ها و مسیر های پرتردد درست به همان شکلی که رها شده باقی مانده است.

جمعه گذشته را در قالب یکی از برنامه های انجمن به این دره سرسبز رفتیم و پس از عبور از آن به روستای گبرآباد رسیدیم که اتاق های خانه ها با لوازمشان و مدرسه اش با کتابها و نیمکت های کودکانشان با تخته سیاه هنوز پاک نشده رها شده بود.

همانطور که از نام روستا پیداست اهالی این روستا مسلمان نبوده اند و وجود یک معبد در کنار قبرستان روستا و نیز شکل و جهت سنگ قبر ها نشان از احتمالا زرتشتی بودن اهالی آن دارد. و اینکه مردم این روستا به چه دلیلی و به مقصد کجا این روستا را رها کرده و رفته اند اطلاعاتی در دست نیست.

این روستا در شمالی ترین نقطه استان زنجان، شهرستان طارم  و نزدیک روستای نوکیان و تازه کند قرار دارد. در دره ای فرعی که به ندرت مسیر عبور رهگذری می شود.

من بمیرم، دوستم بدار!

این آقا جمشید دارایی است.

یعنی بود! چند روز پیش عمرش را داد به شما. عمر ناقابلش را، 4 سال پیش در سبلان وقتی این عکس را از او می گرفتم خوشحال بود و سرزنده، میگفت : "آمحسن گوچک سال منی ها!"  ایشان مادامی که زنده بود خیلی جدی گرفته نمی شد تعارفی ندارم، من می دانم آنهایی که از نزدیک در جریان امورش بودند هم می دانند.

خدابیامرز تا زنده بود مغضوب همانهایی بود که اکنون در رسایش شعر می سرایند و چون دوستی عزیز و دوست داشتنی جمشیدی که دیگر نیست  را دوست می دارند.

گناهش را بخاطر ندارم اما نزدیک دوسال پیش بود که آمده بود جلسه انجمن و گله‌گی می کرد از فلان جمع و فلان گروه که بدش را گفته اند و  حرمتش را نگه نداشته اند، از خیلی ها شاکی بود از جمله خودش که چرا مدتی از این جمع دور بوده...چقدر ساده بود این انسان، انسانی که خودش را دست بالا نمی گرفت و اگر هم مشکلی داشت که بهانه دست این و آن می شد از مشکلات بقیه آدمها بیشتر نبود اما همین خود را دست بالا نگرفتن باعث می شد جدی گرفته نشود. آنقدر که وقتی به من زنگ زد تا به کمکش بروم و به بیمارستان ببرمش لحنش پر درد بود از اینکه کسی نیاز به کمکش را باور نکرده و برایش مهم نبوده که گوشه خیابان افتاده و بیش از هر وقت دیگری نیاز به یک دوست دارد.

خوشحالم که که لااقل پس از مرگش دوست عزیزِ بسیاری شده، به او لقب انسان وارسته و کوهنورد بزرگوار می دهند القابی که تا زنده بود خوابش را هم نمیتوانست ببینید. شاید برای همین دیگر خوابیده، اکنون پس از مرگ در خوابش می بیند لابد.

خوشحالم که پس از مرگش حتی مسئولان هیات کوهنوردی نامش را یاد گرفته اند و در مراسم تشییعش شرکت می کنند. و نگرانند که چرا بچه های فلان گروه شرکت نکرده اند. بزرگوار! شما که تا زنده بود سوژه اش کرده بودی خدا بیامرز را!

دوست من آدمها تا زنده اند بیش از وقتی که مرده اند به محبت یک دوست نیازمندند همدیگر را دوست بداریم اگر می توانیم، اگر هم نمی توانیم یا نمی خواهیم اشکالی ندارد اما بعد از مرگ هم همان رفتار را داشته باشیم این بار نامش "ریا"ست و سخیف تر!

انگار صدای جمشید است که در گوش می پیچد : "بمیرم اگر...دوستم می داری؟"

من بمیرم دوستم بدار!

 

پیس گونومده منی سالدین نظریندن گئتدین

بیوفاسان دئییرم راضی اولندن سونرا

قبریمین اوسته نگهبان اولاسان...ایسته میرم!

شماره دوازدهم نشریه داخلی انجمن در زنجان

 

"آغ داغ" نامیست که برای نشریه داخلی انجمن در زنجان در نظر گرفته شده.

دو سال است که این نشریه منتشر میشود. "آغ داغ" در لغت به معنی کوه سفید است و اگر چه کوه های متعددی در منطقه ما به این نام است در بعد  تاریخی و انتزاعی، این ترکیب اسمی  به معنی سرمنزل مقصود و یا "مدینه فاضله" است.

 

 

 

جهت دانلود ماهنامه بر روی Download کلیک فرمایید

برنامه زنده باد زندگی

 

یکشنبه به همراه مهدی فرهادی و همسرشان;  فرشاد میجوجی و مادرشان مهمان شبکه دو بودیم.

در مورد برنامه آزادکوه، ترانگو، زمستانه علم و شاخک و موضوعات عمومی کوهنوردی و خانواده و زندگی صحبت شد.

این برنامه شنبه (5 اردیبهشت) ساعت 11 صبح پخش و 12 شب همان روز تکرار خواهد شد.