گوزدن اوزاق اولان، اورک دن ایراق اولار!
شاید نتوان حتی یک کوهنورد را در زنجان پیدا کرد که سمبله را نشناسد. سمبله نام کوهی است در شمال شهر زنجان در مجاورت سد گاوازنگ که هر هفته صدها کوهنورد بر بلندای آن شهر زنجان را به نظاره می نشینند. در دامنه این کوه و در مسیر اصلی آن به قله تابلوی فلزی کوچکی خود نمایی می کند.
به یاد پرستوی کوهستان ابولفضل زمانی
نسل جدید کوهنوردی زنجان از این نام چیزی در ذهن ندارد جز یک یک تابلوی کوچک در کوهی پر تردد به راستی او که بود؟ در سالهای آغازین کوهنوردی ام خبری شنیدم از مرگ یک کوهنورد زنجانی بر اثر بهمن در توچال و متعاقبش پوستری که یک مرد با وقار را در دامان دماوند نشان می داد و نوشته هایش خبر از رفتن او می داد.

برای دانستن بیشتر در مورد زمانی با بسیاری از قدیمی تر ها صحبت کردم آقای صدیقیان، دربانی، خدایی ولی همه مرا به سمت مردی رهنمون ساختند که گویا او را بیشتر و بهتر از دیگران می شناخت. کسی که سالها با او رفاقت و کوهنوردی کرده بود.
به لطف دوست خوبم رضا بیات منش و هماهنگی ای که به عمل آورده بود بعدازظهر یک روز سرد زمستان به خیابان ضیایی و حومه بازار قدیمی زنجان می روم. دوربین به دست از میان کوچه های قدیمی، زورخانه و کاروانسراهای متروک می گذرم از میان مردمی که نگاه نگرانشان هنوز در همان دیروز مانده ولی چهره شان داد می زند این لباس امروزی را به اجبار در تن کرده اند. سر در مغازه نظرم را به خود جلب می کند«ساوالان»! حس کوهنوردی و وطن دوستی توامان در این کلمه نهفته است. با لبخندی از عمق دل وارد می شوم و در میان همه سادگی ها و گرمای این اتاق برای اولین بار با چهره دوست داشتنی این مرد آشنا می شوم: رضا آتش نما کوهنوردی کهنه کار و دوست صمیمی مرحوم ابولفضل زمانی.
از تعارفات اولیه که رد می شویم سر صحبت را باز می کنم با آغوشی باز مرا پذیرفته است ولی از همان جواب های اولش در می یابم که همچون دیگر کوهنوردان نسل گذشته زنجان علاقه ای به قرار گرفتن در توجهات عموم را ندارد و اصرار دارد سوالاتم در خصوص مرحوم زمانی باشد و دوست ندارد در مورد خودش صحبت شود. هرچند هیچگاه نفهمیدم که چرا کوهنوردان نسل گذشته و در مواردی حتی کوهنوردان امروز این شهر به اینکه نامشان گفته و شنیده شود راضی نمی شوند ولی سعی می کنم ما بین سوالاتم در مورد خودش نیز بدانم.










