گزارش اردوی هفتم هیمالیانوردی استان زنجان دماوند (جبهه جنوبی)
تقدیم به خانم یوسف پور ( http://azadwoman.blogfa.com/)
گزارش
اردوی هفتم هیمالیانوردی
استان زنجان
دماوند (مسیر جنوبی)

محسن سعیدزاده
اردیبهشت 88
تقدیم به خانم یوسف پور ( http://azadwoman.blogfa.com/)
گزارش
اردوی هفتم هیمالیانوردی
استان زنجان
دماوند (مسیر جنوبی)

محسن سعیدزاده
اردیبهشت 88
هفته گذشته تصمیم گرفتیم صعود به قله تکه قیه سی را از مسیری دیگر امتحان کنیم. یکی از دوستان که منطقه رو به خوبی می شناخت ما را راهنمایی کرد.

ساعت دو و نیم بعدازظهر پنج شنبه به اتفاق چهار نفر از دوستان دیگر سوار ماشین شدیم و به طرف جاده تبریز حرکت کردیم پس از طی 35 کیلومتر از مسیر تابلوی روستای «قره آغاج» که به سمت چپ جاده اشاره می کند حود نمایی می کند پس از پیچیدن به فرعی و طی 15 کیلومتر دیگر به روستای زیبا و در بستر آرمیده قره آغاج می رسیم و پس از آماده شدن به طرف قله زیبا و پر عظمت تکه قیه سی حرکت کردیم...
گزارش اردوی ششم هیمالیانوردی استان زنجان همدان -منطقه الوند (آخرین اردوی انتخابی)

محسن سعیدزاده اردیبهشت 88
گرک بو ایل گئدم داغدا دینجه لم
چمن چیچک چول یادیما دوشوبدو...
سحر سحر بولاق اوسته دارانان
بیر عطیرلی تئل یادیما دوشوبدو...
همیشه تو زندگی وقتی مشغول یه پروسه طولانی و سخت هستم با امید به پایانی خوش و رسیدن به اونچه که دارم براش تلاش می کنم رنج ره بر جان می خرم و خودم رو این طور به ادامه کار ترغیب می کنم ولی وقتی این تلاش (به نظر خسته کننده) به پایان می رسه (فارغ از اینکه در پایان به هدف رسیدم یا نه) به این جمله می رسم:«و چقدر دیر فهمیدیم خوشبختی همان روزهایی بود که آرزوی زود سپری شدنشان را داشتیم».
این اردو هم به پایان رسید اردویی که برای آقایون و خانمها (به صورت مجزا) برای هرگروه اردوی پنجم بود ولی از آنجایی که اردوی اولی جداگانه برگزار شد یعنی دوبار اردو یکبار برای آقایان و یک بار برای خانم ها. جمعا ششمین اردویی بود که از طرف کمیته هیمالیا نوردی برگزار شد. (این هم از شبهه تعداد اردوها)
از آنجایی که نزدیک به 2هفته قبل از زمان اجرای اردو از زمان و مکان و نحوه اجرای اردو باخبر بودم اغلب افکارم حول محور آن می چرخید اینکه کدام قله یا خط الراس همدان خواهد بود اینکه آیتم های این اردو کدام ها خواهند بود و یا اینکه...
دیروز با یکی از بچه ها صحبت می کردیم بحث اردوی آخر شد و حساسیت های خاص اون لاجرم یاد اردوهای تیم ملی امید افتادم و اردوی آخرش که شهریور سال گذشته برگزار شد اردویی که با شرکت 12 نفر باقیمانده از اردوهای قبل در یخچال سبلان بود. اول برنامه آقای رضا زارع گفت همه تون می رین واسه اعزام و این اردوی فقط جنبه آموزشی داره و چقدر ذوق زده شده بودیم و تو پوستمون نمی گنجیدیم ولی بعد مشکل پول بوجود اومد و گفتن باید 4تاتون حذف بشن و من بی لیاقت هم جزو اون 4 تایی بودم که حذف شدن. بگذریم فکر کنم دیدن 4 تا عکس از اون اردو خالی از لطف نباشه یه تجدید خاطره ای هم می شه

نفری که پشت به دوربینه ایرج معانی-سمت راستش کمی پایین تر منم و نفر اول صف سمت چپ هم فرزاده
عکس هایی از اردوی چهارم هیمالیانوردی استان زنجان
تهران (دارآباد)
19 و 20 فروردین 88
این اردو با هدف پیمایش خط الراس دارآباد و رسیدن به قله توچال در یک روز برگزار شد که به دلیل بدی هوا تیم در قله دارآباد ماند و امکان ادامه مسیر میسر نشد.
تنها طی دو مرحله پیمایش کوتاهی روی تیغه انجام گرفت که همراه با استفاده از کرامپون ودیگر ابزار فنی و تمرین بود.
عکس زیر متعلق به روز دوم برنامه و هنگام بازگشت از پناهگاه است. لبخند تلخ من بدلیل وزن 200 کیلویی سعید است روی پای آسیب دیده ام!!!!!

گزارش صعود به قله
شیرکوه
«عروس زاگرس»
سرپرست: معبود توحیدی نژاد

محسن سعیدزاده
نوروز 88
برنامه صعود به قله شیرکوه بسیار غیر منتظره و بدون برنامه ریزی قبلی اتفاق افتاد.
من و معبود که از مدت ها قبل نقشه رفتن به یزد و کرمان و دیدن مناطق زیبای این دو شهر و بیشتر دیدن کویر کرمان را کشیده بودیم اصلا به شیرکوه یزد فکر نکرده بودیم.
وسوسه های رفتن به این قله زیبا از روز دوم مسافرتمان یعنی روز دوم سال جدید و در بدو ورودمان به یزد بود که به سراغمان آمد در حالیکه قرار بود فقط یک شب و روز را به دیدن شهر یزد بپردازیم و بقیه 6 روز را در کرمان سپری کنیم تصمیم گرفتیم سری هم به شیرکوه بزنیم و راستش حیفمان آمد تا اینجا بیاییم و عروس زاگرس را از نزدیک نبینیم. این بود که تصمیم گرفتیم به منطقه برویم و از نزدیک شرایط را بسنجیم. با توجه به فشردگی برنامه نمی توانستیم بیش از 1 روز را به صعود این قله اختصاص دهیم پس قرار شد اگر کار بیشتر از یک روز باشد منصرف شده و برگردیم.
صبح روز سوم فروردین از پارک کنار راه آهن یزد که محل مناسبی برای مسافران نوروزی برای چادر زدن و شب مانی بود با آژانس به میدان همافر در شرق شهر رفتیم ساعت 6 صبح بود نیم ساعتی منتظر شدیم تا اینکه مینی بوسی آمد که مقصدش روستای «ده بالا» بود؛ سوار شدیم.
دیروز جمعه بود و با بچه ها تصمیم گرفتیم با توجه به گرم شدن هوا و و دلتنگی دوستان به خاطر ۵-۶ماه دوری از سنگنوردی طبیعی یه برنامه فنی سنگنوردی تو طبیعت رو جور کنیم که خوشبختانه بچه ها پایه شدن و رفتیم کلاهک آیی قیه سی.
ابولفضل زمانی-فرشاد اسماعیل زاده- معبود توحیدی نژاد-مهرداد حیدری- سعید کریمی و من شرکت کنندگان دراین برنامه بودیم که جای بقیه دوستانی که دوست داشتند در برنامه باشند و نتوانستند واقعا خالی بود چون خیلی خوش گذشت و بسیار مفید فایده بود.
صبح از آزادگان راه افتادیم با ماشین تا کنار سد گاوازنگ و از اونجا کوله به پشت راه افتادیم و نزدیک ساعت ۹:۳۰ رسیدیم پشت آیی قیه سی سه تا مسیر برای کار بود اولی سمت راست کلاهک بود که به صورت سرطناب صعود میشد و مسیر ساده ای بود.
دومین مسیر قرقره ای بود که از کارگاه زنجیری ریخته بودیم و مسیر نسبتا دشوار (البته برای من) پای آن را صعود می کردیم و دیگری را از کارگاه بالا ریخته بودیم و با دو یوما راز آن صعود میمونی می کردیم

مظاهر عقب ماندگي چيست ؟
وقتي شخصي يا مردم جامعه اي رفتاري را انجام دهند که از سطح انتظار عقلاني آن شخص يا افراد جامعه پايين تر باشد دچار عقب افتادگي شده اند. لطفا به مثالهاي زير دقت کنيد.
جمعيت انسانهاي کره زمين بيش از 6 ميليارد نفر است . هر از چند گاهي در خبر ها ميشنويم که گونه اي از يک جانور منقرض شده است . دليل اين انقراض چيست؟
در ميان جانداران چند گونه را ميتوان يافت که همنوع خود را بنا به دلايل زير ميکشند؟ :
1 - کينه
2 - قدرت طلبي
3 - حسادت
4 - طمع
و بسياري دلايل ديگر
شکنجه در ميان کدام گونه جانداران غير از انسان ديده شده است؟
دليل بسياري از چاقيها در بين انسانها خوردن بيش از حد است . آيا شما حيواناتي را ديده ايد که چاقتر از بقيه باشند و آيا ديده ايد شير در حالت سيري به شکار برود؟ در حاليکه بعضي ها فقط براي اضافه کردن صفر هاي موجودي حساب بانکي خود زندگي ميکنند.
آيا تا به حال از خود پرسيده ايد جمع بودجه نظامي تمام کشور هاي دنيا چقدر است؟
چرا جو زمين در حال گرم شدن است . کدام يک از موجودات غير از انسان اقدام به تخريب محل سکونت خود ميکند ؟ آيا آسيبهايي را که انسان به خود و طبيعت وارد کرده و ميکند را ميتوان ناديده گرفت؟
از 6 ميليارد نفر جمعيت کره زمين ، چند درصدشان زير خط فقر زندگي ميکنند؟
چند درصد علم کنوني بشر که حاصل تلاشهاي چندين هزار ساله اوست به رفع مشکلات بالا کمک ميکند؟
20 سال پيش ما حتي نميدونستيم MP3 و MP3 Player چيه ولي حالا بشر خيلي پيشرفت کرده و Mpeg 4 داره . آيا اين ها را ميتوان جزء پيشرفت دانست؟
آقاي هاوکينگ دانشمند بزرگيست . ولي آيا دادن نظريه هاي رنگ و وارنگ توسط ايشان به رفع مشکلاتي که در بالا ذکر شد کمکي ميکنند؟
دستاورد هاي تکنولوژي را در نمايشگاه هاي گوناگوني که در کشور هاي اروپايي و آمريکا برگزار ميشود دنبال کنيد . چند درصد اين دستاورد ها در مورد دستگاه هاي صوتي و تصويري است . البته دستاورد هاي بسيار خوبي هم نصيب بشر شده که بنده قصد ناديده گرفتن آنها را ندارم ولي فقط به درصد آنها توجه کنيد . آيا قبول داريد که دانشمندان حال حاضر هم به جاي اختراعات و اکتشافات مفيد بيشتر دنبال تجارت محصولات تکنولوژيکي هستند؟
يکي از اختراعات عصر جديد مسواک برقي است .با توجه به بحران انرژي شما به من بگوييد اين وسيله نشاندهنده پيشرفت است يا عقب ماندگي؟
راستي تا فراموش نکردم يه خواهشي داشتم.کسي پيدا بشه و يه آماري هم از ميزان و علت مرگ و مير هاي انسان در 100 سال گذشته بده . براي فهميدن ميزان عقب افتادگي نسل بشر خيلي مفيده.
دوستان عزيز يه شعر قديمي هست که ميگه :
عيب تو گر آينه بنمود راست
خود شکن آيينه شکستن خطاست
نبايد از اينکه بهمون ميگن عقب افتاده ناراحت بشيم . بايد دنبال اين باشيم که کاري بکنيم که بهمون نگن عقب افتاده.
دنياي آينده مال شماست .هرچه گذشتگانتون به خطا رفتن گذشته . آينده را شما درست بسازيد. با ایراد گرفتن و نق زدن مشکلی حل نمی شه
گزارش برنامه
صعود به قله
توچال

آذر 87
مقدمه
قصد داشتیم تا با توجه به تعطیلی دو سه روزه پایان هفته یک برنامه بلند اجرا کنیم گزینه های مختلف پیشنهاد داده شدند رو به دلایل مختلف رد شدند تا اینکه بالاخره چاره ای نماند جز توچال که دیوارش کوتاه است و هر وقت از همه جا رانده شویم دامان او را می گیریم.
برخی از دوستان قصد اجرای دو روزه برنامه را دارند ولی من و معبود دوست داریم هر سه روز را در برنامه باشیم قرار براین می شود که من و معبود یک روز زودتر حرکت کنیم و در آنجا بقیه به ما ملحق شوند....
گزارش اردوی چهارم هیمالیانوردی استان زنجان
زنجان-(بایندر)
محسن سعیدزاده
اسفند 87
![]()
خستگی برنامه های فشرده چند هفته پیش، دغدغه های زندگی شخصی، مستهلک شدن بدن براثر تمرین های زیاد و مهمتر از همه خستگی های روحی متمادی همگی دست به دست هم داده اند و درصدد غالب شدن برانگیزه و اشتیاق پایان ناپذیر کوه هستند این کش و قوس آنقدر ادامه پیدا می کند تا اینکه روز قبل از برنامه که جمعه 2 اسفند است فرا می رسد مثل همیشه بدون توجه به این نزاع درونی بی اختیار و ماشین وار بطوری که انگار کار دیگری نمی توان انجام داد عصر پنج شنبه بعد از خرید به جمع کردن کوله می پردازم و غرق در افکار برنامه فردا که آیا تمریناتم مثمر ثمر خواهد بود یا نه به خواب که نه ولی به رختخواب می روم و طبق عادت شبهای قبل از برنامه که ترافیک افکار زیاد است چند ساعتی در افکار مختلف می لولم تا خوابم ببرد در این مدت یکی دو ساعته با چشمهای بسته کجاها که نمی روم گاه در یک شیب با کوله سنگین برف کوبی می کنم انگار صدای حسن آقاست که می آید «چیه مُردی؟ ده جون بکن!...»
بعد در آنی خود را در یک دیواره می بینم که گیره ناخنی که گرفته ام می شکند و پاندول می شوم معبود مثل همیشه سرزنش می کند «منه باخ گور کیمی حمایت الیرم گل آشاغی بابا!!...»
بعد حسین را می بینم که بالای قله با فلاسک چای منتظرم است«دادا هاردا قالدین بس؟؟»
و یا در عرض چند ثانیه فرشاد را می بینم که مثل همیشه دلسوزانه و پرهیجان در حال راهنمایی من است و داد می زند «بابا گیره به اون گندگی رو بالای سرت نمی بینی؟» در همین حین تبریخ در می رود و عاشقانه بالای ابرویم را نوازش می کند«آخ!...»
ساعت 2:50 صبح با زنگ موبایل بیدار می شوم سریع کوله و کیسه ابزار فنی را بر می دارم و پس از پوشیدن لباس سر کوچه می روم با 10 دقیقه تاخیر معبود می آید و راه می افتیم