چیزی شبیه حس مادر

دوزبانه - لینک ترکی

قوم اویغور که اجداد همه ترک های جهان محسوب می شوند در شمال غربی چین در منطقه معروف به ترکستان شرقی که امروزه دولت چین آن را استان سین کیانگ نامیده زندگی می کنند.

این مردمان به زبان ترکی اویغوری صحبت می کنند و دین رایج این مردم اسلام است. مرکز این استان ارومچی نام دارد که به نقل از شنیده های متراکم مستقیم از مردم همان منطقه. 60% ساکنین ارومچی چینی و 40% اویغور هستند.

گفته ها حاکیست از 50 سال گذشته این توازن رفته رفته به سمت چینی ها سنگین تر می شود و دلیل آن مهاجرت های اجباری ست که دولت چین آن را انجام می دهد.

برای مثال آقای جین که رابط ما در سفر گذشته مان به چین و قله موستاق آتا بود از نژاد چینی و اهل ارومچی بود ولی خود اذعان داشت که 40 سال پیش پدر و مادرش از شهری دیگر به این مکان مهاجرت داده شده اند.

ادامه نوشته

خاطیرلاماق

سئویملی اینسان لاری خاطیرلاماق

اولین برنامه کوهنوردی من در ۴ سال پیش و  آخریش تا امروز

آمدیم

وقتی مطلب پیش رو می نوشتم فکر می کردم می تونم گزارش لحظه به لحظه بدم ولی به دلیل مشکلات سیاسی و امنیتی که تو استان سین کیانگ چین بوجود اومده بود اینترنت و تماس تلفنی با خارج از کشور رو قطع کرده بودند و نتونستم چیزی بنویسم پریروز برگشتیم و تنها چیزی که می تونم بگم اینه که تونستیم قله رو صعود کنیم و لی این قسمت مهم قضیه نیست قسمت مهم قضیه یاد دوستانی بود که تو این مدت با من بودند این عکس ها رو باید هرچه زودتر اینجا می ذاشتم

دوستانی که به یادشون بودم و هیچ وقت لحظاتی خوشی که باهاشون داشتم رو فراموش نکردم ابولفضل که از همین اردوها شناختمش ولی دوستی خالصانه و رفاقتش منو شیفته خودش کرد و اینکه همیشه فکر می کردم چه خوب بود اگه  تو این برنامه با ما بود

و میثم که از روز اول که کوهنوردی رو شروع کردم خالصانه و خاضعانه به من کمک می کرد با من تمرین می کرد بهم وسیله می داد خلاصه کارهایی می کرد که امروز روز می فهمم کمتر کسی انجامش می ده و اینکه چقدر شایسته حضور تو این برنامه بود ولی نشد...

این پرچم ها رو روز رفتنمون دادم بنویسن هیچکدوم از بچه ها خبر نداشتن حتی تنهایی و بی خبر  بردمشون بالا و می خواستم عکس تکی بگیرم باهاشون ولی وقتی بچه ها  دیدن. خواستن تو عکس باشن...

ادامه نوشته

اخرین خبر از فرودگاه

امروز  دقایق اخر روز شنبه 20 تیر است هنوز مزه بدرقه صمیمانه مردم خوب زنجان از ذهن بیرون نرفته که اخرین اقدامات پرواز انجام گردید و نفرات خواب الوده هنوز بر این باور نرسیده اند که تا دقایقی دیگر اسمان تهران را ترک وبسوی ارومچی چین پرواز خواهیم کرد.

انگار کمی تاخیر داره و چقدر ناراحت کننده است این تاخیر نه می تونی بخوابی نه به حرفهای عصبی کننده فرشاد گوش بدی. فکر کنم خبر بعدی البته اگه اینترنت داشته باشیم  از کاشگار بشه


فرودگاه امام خمینی ساعت 23:33 به امید دیدار و اعلام خبر بعدی که نمی دانم کی و چه وقت باشد.

ما می رویم

ما می رویم

ما می رویم چون دلمان جای دیگر است                      ما می رویم هرکه بماند مخیر است

از سادگیست گر به کسی تکیه کرده ایم                  اینجا که گرگ با سگ گله برادر است!!

اینجا نقاب شیر به کفتار می زنند                           منصور    را  هر     آینه    بردار می زنند

اینجا کسی برای کسی کس نمی شود                     حتی عقاب در خور کرکس نمی شود

جایی که سهم مرد به جز تازیانه نیست                       حق با تو بود ماندمان عاقلانه نیست

ما می رویم ماندن با درد فاجعه است                  در عرف ما نشستن یک مرد فاجعه است

دیریست که رفته اند امیران قافله                                    ما مانده ایم و قافله پیران قافله

اینجادگر چه باب من وپای  لنگ نیست                          باید شتاب کرد مجال درنگ نیست

بر درب آفتاب پی باج می رویم                                     ماهم بدون بال به معراج می رویم


آغ آتیم ، قول قاناتیم
 
            بیز اگر قلعه ی سیمرغدان آشساق بیزه آزدی
 
باخما یوللار ناتارازدی
 
          باخما بو قارلی دماوند ، بو قفقاز بو هرازدی
 
باخما داغدا هاوا دوتقوندو – آیازدی
 
        باخما بو قیشدی بو یازدی
 
آغ آتیم آت قدمین دریا ، دایازدی           دریانی گئچسن اگر شهرِ نیازدی
 
اوردا هر قان کی تؤکولدو یئره ، آزادلیقی یازدی
 
                                           بشر آزادلیغا بازدی!!!
 
 
آغ آتیم شعری-زنگانلی هوشنگ جعفری دن
 

بهشت

دوزبانه - لینک ترکی

 بهشت!!!

چقدر لحظه هاي زمين سالند

                   وچقدرسالهاي بهشت لحظه

 چقدرآرزوها که در گِل مينشينند

 وچقدرآرزوها که به گُل مينشينند

 چقدرسيبهاي بهشت شيرين و پرآب وثمر

 وچقدرسيبهاي زمين فقط

                          سيبند

 به بهشت بينديش!!!

 که تقويم تا ابَد تعطيلست

 نه تا سيزده

 توحتّي ميتواني ابد را به درکني

 درميان سبزه و چمن وآجيلِ

                       بهشت

فاتحان 14 گانه ها

وبلاگ تازه تاسیس رفیق شفیقم حسین مقدم با نام آکای

دوزبانه - لینک ترکی

منبع : EVERESTNEWS.COM

در مطلب قبل اطلاعاتی هرچند مختصر درباره قلل ۸۰۰۰ متری ارائه شده در این پست در مورد کسانی که هر ۱۴ قله ۸۰۰۰ متری رو فتح کرده اند تقدیم می کنم

كوهنورداني كه موفق به صعود هر 14 قله بالاي هشت هزار متر جهان شده اند-تا سال ۲۰۰۶- به ترتيب عبارتند از:

...

ادامه نوشته

14 گانه ها

دوزبانه - لینک ترکی

 در این پست به معرفی اجمالی ۱۴ قله بالای ۸۰۰۰ خواهم پرداخت.

به ترتیب ارتفاع

/ كشور / ارتفاع به متر / اولين فاتح ( مليت ) / تاريخ اولين صعود

 
Everest اورست / نپال و تبت / 8848 يا8850 / ادموند هيلاري (زلاندنو ، انگلستان) ، تنزينگ نورگي (نپال) / 29 مي 1953

...

ادامه نوشته

سالگرد 3 سالگی

سلام

امروز ۱۲ خرداد سال ۸۸ تولد ۳ سالگی وبلاگ منه 

امروز وبلاگ من ۳ ساله شد به خودم می بالم در این مدت تونستم با تمام کمبود وقت و بی حوصلگی ها و مشکلات بسازم و این وبلاگ رو سه سال به روز نگهش دارم هرچند باید مطالب آماتورش به صاحب آماتورش ببخشید

کیک تولد 3سالگی وبلاگ

یادمه اولین مطلبی که نوشتم درست ۳ سال پیش در چنین روزی و گزارش صعود سراسری زمستانی الوند همدان بود که در بهمن ۸۴ اجرا شده بود دیدن چند تا عکس از اون برنامه و یادی از اولین پست وبلاگ خالی از فایده نیست

 

۱۴ تا استان و ۹۰۰ ورزشکار در این صعود سراسری شرکت کرده بودند به یاد دارید که تا اون سال هر ساله این صعودهای سراسری منسجم و منظم اجرا می شد و صعود سراسری ۸۴ الوند آخرین صعود سراسری منسجم و منظمی بود که اجرا شد و بعد از اون منطقه ای اجرا می شه و استقبال خوبی هم از برنامه ها نشده

 در مسیر تاریکدره

ادامه نوشته

امتحان سازمان سیا

منبع: http://ariyaiii.blogfa.com

عشق و نفرت به چه قیمتی؟!!!!

چند ماه قبل سازمان سیا  شروع به گزینش  فرد مناسبی برای انجام كارهای  تروریستی  كرد.

این كار بسیار محرمانه و در  عین حال مشكل بود؛ به طوریكه  تستهای بیشماری  از افراد گرفته شد و سوابق تمام افراد حتی قبل از آنكه تصمیم به  شركت كردن در  دوره ها بگیرند، چك شد. پس از بررسی موقعیت خانوادگی وآموزش ها و تستهای لازم، دو مرد و یك زن ازمیان  تمام شركت كنندگان مناسب این كار  تشخیص داده شدند.

در روز تست نهایی  تنها یك  نفر از میان آنها برای این پست  انتخاب می گردید. در روز مقرر،  مامور سازمان سیا یكی از  شركت كنندگان را به دری بزرگ  نزدیك كرد و در حالیكه اسلحه ای را به او می داد  گفت : "- ما باید بدانیم كه تو همه دستورات ما را تحت هرگونه شرایطی  اطاعت می كنی،  وارد این اتاق شو و همسرت را كه بر  روی صندلی نشسته است بكش!"  مرد نگاهی وحشت زده به او كرد و  گفت : " – حتما شوخی می كنید، من هرگز  نمی توانم به همسرم شلیك كنم."  مامورسازمان سیا  نگاهی كرد و گفت : " مسلما شما فرد مناسبی برای این كار  نیستید."

 بنا براین آنها مرد دوم را مقابل  همان در بردند و در حالیكه اسحه ای  را به او  می دادند گفتند:  "- ما باید بدانیم كه تو همه  دستورات ما را تحت هر شرایطی اطاعت  می كنی. همسرت  درون اتاق نشسته است این اسلحه را  بگیر و او بكش " مرد دوم كمی بهت زده به آنها نگاه  كرد  اما اسلحه را گرفت و داخل اتاق  شد. برای  مدتی همه جا سكوت برقرار شد و پس  از 5 دقیقه او با چشمانی اشك آلود  از اتاق  خارج شد و گفت:  " – من سعی كردم به او شلیك كنم،  اما نتوانستم ماشه را بكشم و به  همسرم شلیك  كنم. حدس می زنم كه من فرد مناسبی  برای این كار نباشم،"  كارمند سازمان سیا پاسخ داد:  "- درسته تو فرد مناسبی برای انتخاب نیستی متاسفم تو انتخاب نمی شی."  

حالا خانم شركت كننده باقی  مانده بود. آنها او را به سمت همان  در و همان  اتاق بردند و همان اسلحه را به او  دادند:  " – ما باید مطمئن باشیم كه تو  تمام دستورات ما را تحت هر شرایطی  اطاعت می كنی.  این تست نهایی است. داخل اتاق  همسرت بر روی صندلی نشسته است . این  اسلحه را  بگیر و او را بكش."  او اسلحه را گرفت و وارد اتاق شد.  حتی قبل از آنگه در اتاق بسته شود  آنها صدای  شلیك 12 گلوله را یكی پس از دیگریشنیدند. بعد از آن سر و صدای  وحشتناكی در  اتاق راه افتاد، آنها صدای جیغ،  كوبیده شدن به در و دیوار و ... را  شنیدند. این  سرو صداها برای چند دقیقه ای  ادامه داشت.

سپس همه جا ساكت شد و  در اتاق خیلی  آهسته باز شد و خانم مورد نظر را  كه كنار در ایستاده بود دیدند. او  در حالیكه  عرق را از پشانی اش پاك می كرد گفت:  "- شما باید می گفتید كه گلوله  ها مشقی است. من مجبور شدم  مرتیكه را آنقدر  با صندلی بزنم تا بمیرد.