قدري انديشه

آدم ها و دنيا

پدر داشت روزنامه مي خواند پسر که حوصله اش سر رفته بود پيش پدرش رفت و گفت : 

 پدر بيا بازي کنيم پدر که بي حوصله بود چند تکه از روزنامه که عکس نقشه دنيا بود تکه تکه کرد و به پسرش داد و گفت برو درستش کن . پسر هم رفت و بعد از مدتي عکس را به پدرش داد . 

  پدر ديد پسرش نقشه جهان رو کاملاً درست جمع کرده از او پرسيد که نقشه جهان رو از کجا ياد گرفتي؟
  پسر گفت : من عکس اون آدم پشت صفحه رو درست کردم .

وقتي آدمها درست بشن دنيا هم درست ميشه
 
 
 

عکس های موستاق آتا (سری چهارم)

بیس کمپ و کمپ ۱

كمپ 1

ادامه نوشته

جوابیه

الان که فکر می کنم به این نتیجه می رسم که این طور نوشتن و ها جواب شنیدن ها را به هیچ وجه نمی پسندم ولی...

 ۴ سال پیش مرحوم مقبل هنرپژوه صحبت هایی انتقادی در مورد سیستم کاری فدراسیون کوهنوردی و برخی کوهنوردان عالی رتبه کشور کرده بود که البته با نیتی دیگر و جهت یادآوری روحیه این ورزشکار و جو حاکم بر ان روز ها در این وبلاگ هم منعکس شد.

گویا همان روزها آقای حسین قربانی جوابیه ای  به این گفته ها نوشته بوده اند که جهت رعایت عدالت و احترام به شعور مخاطب و دادن حق به شنونده که  صحبت های هر دوطرف را بشنود مطلب منتشر شده آقای حسین قربانی را نیز در این پست قرار می دهم.

ادامه مطلب


همین طور جناب آقای حمید صدیقیان یکی از منتقدان برنامه اجرا شده هیئت زنجان در موستاق آتا که من نیز در آن برنامه حضور داشتم مطلبی در نقد (یا....)این برنامه نوشته اند که بنده علی رغم اینکه نه با همه این صحبت ها موافقم و نه همه آن ها را رد می کنم این مطلب را نیز به دلیل همان استدلال هایی که در بالا ذکر شد دراین پست قرار می دهم تا یادآور این نکته شوم که هر صدایی حتی صدای مخالف حق شنیده شدن دارد و من حق ندارم تنها به مطالبی که موافق آن نظر من بوده ویا تنها در تمجید کارهای من است بپردازم و از شنیدن هر صدای مخالفی خودداری کنم.

متن انتقادی آقای حمید صدیقیان

 

ادامه نوشته

عکس های موستاق آتا (سری سوم)

درياچه قاراگول - روستاي سوباشي - بيس كمپ .

بهنام سلحشوردر رستوران قاراگول

ادامه نوشته

صحبت های مرحوم مقبل هنرپژوه در مناظره دلايل وقوع حادثه كاشربروم يك

ویژه ششمین سالگرد حادثه تلخ گاشربروم يك و درگذشت زنده یاد محمد اوراز: مطالبي كه در زير ميخوانيد، مربوط است به مطالب آرشيوي خبرگزاري فارس در سال ۱۳۸۶ كه به بررسي زواياي حادثه تلخ گاشربروم يك مي پردازد. خالي از لطف نيست كه با توجه به نزديك شدن به ۱۶ شهريور ماه و ششمين سالگرد درگذشت محمد اوراز، به بازخواني اين حادثه بپردازيم.

(البته در این جستار تنها به صحبت های مقبل هنرپژوه بسنده می شود. مرحوم مقبل هنرپژوه جوان ترین فاتح لوتسه در جهان و هم طناب محمد اوراز در زمان حادثه گاشربروم بود)...

يادبود مرحوم مقبل هنرپژوه

ادامه نوشته

اینجا، جایی بالاتر از ابرهاست

طوفان بعد از صعود

صدای ویبره موبایلمه که داره می آد...

اینقدرتو کیسه خواب وول می خورم تا پیداش می کنم مثل اینکه وقت بیداریه. ولی چگونه؟!! مسئله اینست!!

هوای چادر اونقدر سرده که نوک دماغم یخ زده. احساس می کنم سخت ترین کار دنیا کشیدن زیپ کیسه خواب به پایینه. نه حالش هست نه انرژیش. هاوکینگ میگه کاری که توش علاقه نباشه برای انجام نیاز به انرژی مضاعف داره. ولی انگار باید از جناب هاوکینگ عذر بخوام و این قانونشو رد کنم و علی رغم علاقم و نبود حتی ذره ای انرژی این کار سخت رو انجام بدم.

بالاخره موفق می شم ولی گویا این تازه آغاز ماجراست...

ادامه نوشته

عکس های موستاق آتا (سری دوم)

دوزبانه - لینک ترکی

سری دوم عکس ها-پرواز از ارومچی به کاشکار- شهر کاشکار و شهر اوپال .

حمل کیسه بارها در فرودگاه کاشکار

ادامه نوشته

عکس های موستاق آتا (سری اول)

دوزبانه - لینک ترکی

سری اول عکس ها (دو روز اول برنامه پرواز از تهران به ارومچی و یک روز اقامت در ارومچی)

فرودگاه ارومچی

ادامه نوشته

گرافیک طنز

دوزبانه - لینک ترکی

تو این مدت کمتر از یک ماه شاید یکی از چیزهایی که زیاد دلتنگش می شدم شهرم بود.

خیابوناش. آدماش- اصلا اسمش- خود اسم زنجان چیزی بود که خیلی دلتنگش شدم.

از روزی که اومدم دنبال فرصتی بودم تا یه گزی تو خیابوناش بکنم. برای همین. امروز که جمعه ست برنامه کوه نریختم و بعد از ظهر تصمیم گرفتم جاهایی که زیاد می رفتم و دلتنگش بودم و رفتم. یکی از این جاهای خوب نگارخانه عاصم بود خوشبختانه نمایشگاهی هم اونجا دایر بود.

نمایشگاه گرافیک طنز های آقای محمدرضا بابایی. خیلی جالب بود چند تا از کاریکاتورها چشممو گرفت و فکر کردم بد نباشه یه چندتاییش رو اینجا بذارم البته با موبایل از شون عکس گرفتم و باید بدی  کیفیتشون رو  به خوبی خودتون ببخشید.

ادامه نوشته

من اعتراف می کنم

دوزبانه - لینک ترکی

در مدتی که ایران نبودم اتفاقات مهم زیادی افتاده که در این روزها تو اینترنت دارم در مورد اون ها می خونم که بیشترشون خبرهای ناراحت کنندست مثل سقوط هفت هشت ده تا هواپیما مثل سخنرانی هاشمی در نماز جمعه و درگیری های بعدش مثل شروع دوره محکومیت ۸ ساله سعید متین پور مثل...مثل... اعترافات ابطحی و عطریان فر

یاد دادگاه ژاندارک و کتاب ساردین و اعترافات گالیله افتادم

نوشته زير، ترجمه متنی است که گالیلئو گالیله در سال 1633، به عنوان اعتراف و توبه نامه،
در دادگاه کلیسا خوانده است. در این متن گالیله میگوید:


"در هفتادمین سال زندگی در مقابل شما به زانو درآمده ام و در حالی که کتاب مقدس را پیش چشم دارم و با دستهای خود لمس می کنم، توبه می کنم و ادعای خالی از حقیقت حرکت زمین را انکار می کنم و آنرا منفور و مطرود می نمایم..."

تمام اعترافات ساختگی در تاریخ سرنوشت یکسانی داشته اند...
می‌گویند گالیله که در زمان این دادگاه 69 سال سن داشته است،تعمداً با هفتاد ساله معرفی کردن خود، سعی کرده اعترافاتش را از اعتبار ساقط کند.

من اعتراف می کنم به صاف بودن زمین. به روز بودن شب و یسار بودن یمین.

من اعتراف می کنم که شب سپید بود و من اگر سیاه دیدمش خطای دید بود و بس..

من اعتراف می کنم که قرص ها توهم است و فرد خاینی چو من نه لایق ترحم است.

من اعتراف می کنم فقط کمی امان بده، به دوستان گشنه ام فقط یه تکه نان بده.

من اعتراف می کنم تروخدا دگر نزن...من اعتراف می کنم

من اعتراف می کنم فقط نگو به دخترم در این یکی دو ماه من،چه آمدست بر سرم

 

یک جمله هم از ناظم حکمت تقدیم به  سعید متین پور عزیز:

دنیا دست انسان خواهد بود - شاید صد سال دیگر

اما خواهد بود.


دلم گرفته است...دلم عجیب گرفته است.

دلم عجیب گرفته است