ضرورت استفاده از باتون
شما هم مثل من ممکن است به کوهنوردانی برخورده باشید که به دلایل نا مشخص از باتون استفاده نمی کنند. عادت نداشتن! یکی از دلایلی ست که این افراد برای عدم استفاده از باتون عنوان می کنند. ولی گمان می رود ایمان نداشتن به مزایای استفاده از باتون دلیل اصلی آن باشد. این مورد بین کوهنوردان تازه کار یا آنها که از ابتدا ضرورت استفاده از باتون را درک نکرده اند بسیار شایع است.مورد دیگر استفاده از یک باتون است. استفاده از یک باتون هیچ کمکی به کم کردن فشار وارده به عضلات و مفاصل نخواهد کرد آنچه درصد قابل توجهی از این فشار می کاهد استفاده از دو باتون است.
به غلط "عصا" گفته می شود.به عصا متکی می شوند که نیفتند چون یا پاها صدمه دیده و یا در سنین بالا چون پاها و بدن متزلزل و ضعیف شده است بدون آن نمی توانند راه بروند و قدم بردارند در حالی که کوهنورد استفاده کننده از باتوم بسیار هم استوار و قوی است و این وسیله همچنانکه در کوهنوردی "کلنگ"پای سوم کوهنورد لقب گرفته و کارایی بالایی در غلبه بر شیبهای یخی و برفی دارد،در این چندساله نقش خود را در کوهپیمایی و عبور از کوهستان به خوبی به اثبات رسانده.البته از زمانهای خیلی دور کوهپایه نشینها و چوپانان به ضرورت، استفاده از چوب دست بلندی برای عبور از کوه و کمر و همچنین دفاع در مقابل جانوران وحشی استفاده می کرده و می کنند. دو دلیل کوهنورد را وادار می کند از باتوم استفاده کند که یکی صدمه ندیدن در دراز مدت به مفاصل :چون فشار وارده به شیئی ثانوی که باتوم می باشد منتقل می شود و کمتر به زانو و کمر فشار می آید،مسلم است که داشتن دو نقطه اتکاء اضافی فشار را برروی پاهای ما کمتر می سازد و باعث می گردد که عضلات کمتر در گیر شوند و کمتر خسته شویم و یکی هم غلبه بر سختی مسیر و ایمنی حرکت.استفاده از این وسیله برای بهبود و کارآیی کوهپیمایی و محافظت در طول صعودهای دشوار و مخصوصا"پایین آمدن باعث شده که فشار کمتری به زانو و مفاصل درگیر وارد شود.آزمایشات و محاسبات علمی ثابت کرده که استفاده از باتوم نیروی فشار روی پاها را در حدود ۵ تا ۶ کیلوگرم برای هر قدم در طول کوهپیمایی کاهش میدهد به عبارت دیگر کاهش چندین تن فشار برای چند ساعت کوهپیمایی. در انتظارت بر درگاه کوه ایستاده ام اواخر فصل زمستان بود.در منطقه ما زمین مدتی پیش نفس کشیده بود و" بهار کردی" زودتر از اینها رسیده بود.بهار رویش،بهار زایش و بهار کشاورزی،به ضرورت زندگی و زندگان به این اسم (بهار کردی)نامگذاری شده.هرچه بود،نگذاشت در خانه بمانیم و به کوه زدیم و طبق معمول عشق و علاقه و درخواست مشتاقان و نو آوران مرا هم به وجد آورد و افراد مختلفی که نه همسنگ نه هم جنس و نه هم سن بودیم را راهی برنامه کوه پیمایی به صورت گلگشت کرد ولی کماکان احتیاط و ضرورت ایجاب می کرد که ابزار و وسائل کمکی از جمله باتوم ها را همراه ببریم. سر قرار که رسیدیم هنوزهوا تاریک بود. سلام و علیکی و به قصد رسیدن به کوهپایه راهی شدیم. به مبدا صعود که رسیدیم ماشین و هر آنچه تعلق به شهر و دیار داشت جا گذاشتیم، با توشه ای بر پشت و باتومی در مشت !هوا روشن ترشده بود و یکی یکی چهره ها نمایان و صورتک ها برداشته می شد.هنوزنیم ساعتی از حرکت نگذشته بود و نفسها به قول معروف چاق نشده بود که متوجه تپق زدن یکی از افراد تیم شدم که لنگ می زد البته همیشه کمی لنگ می زد!ولی همه وقت باتوم در دستش بود و حالا نه! نمایان تر و مشخص و کندتر از بقیه راه می کرد.به نزد او رفتم و جویا شدم ، با شرم اظهار کرد که باتومش جا مانده و چه و چه،که البته باید اشکال کار رفع می شد و شد،ولی به چه قیمتی!باتوم خودم را به او دادم و در شیبهای برفی ادامه راه،پا در هوا شدم و چنان با کتف به زمین خوردم که مدتها درگیر صدمه آن گشتم و هنوز هم! اگر ایشان باتوم خودش را همراه داشت و اگر من باتوم خودم را به او نمی دادم ،اینگونه صدمه ای نمی دیدم ولی خوشحالم که ایشان آنروز را به سلامت گذر کرده ولی آیا کسی فهمید که چرا من پا در هوا شدم؟! خوشبختانه ایشان هنوز هم کوه رفتن را ادامه می دهد و خیل عظیم دیگر نیز.برخی از آنها یادآور خاطرات و سرمایه گذاری ها و دردهایی هستند که دیگران متقبل شده اند تا زمینه برای حضور آنها در کوه و کوهنوردی فراهم گردد. شاید برخی از آنها حتی حس نکرده باشند که چرا فلانی افتاد و چرا موقعیت خود را به خطر انداخت و چرا از زندگی و ................عقب ماند.چرا از غافله جا ماند و چرا خانه بزرگ ما درختش سیب ندارد؟ به قلم: محمد باقر عیوضی |