گزارش برنامه صعود ناموفق به قله سبلان
مقدمه
این برنامه با هدف صعود به قله سبلان از دو مسیر گرده و یخچال شمالی اجرا شد. افراد شرکت کننده در این برنامه برای مسیر یخچال عبارت بودند از: فواد حبیبی،فرشاد اسماعیل زاده، اینجانب (محسن سعیدزاده) و سعید کریمی و نفرات شرکت کننده برای مسیر گرده: مسعود بهرامی، سیاوش انصاری، اشکان علی محمدی، امیرحسین تهذیبی، بهنام عونی و حمید
روز اول چهارشنبه 17/7/87
همه 10 نفر شرکت کننده در این برنامه از شب قبل در منزل آقای حبیبی جمع شده بودیم تا آشنایی بیشتری بین نفراتی که برای اولین بار باهم به برنامه می رفتند میسر شده و هماهنگی بین نفرات از حیث وسایل و ابزار جمعی بدست آید. صبح این روز با یک ساعت تاخیر یعنی در ساعت 6 صبح بیدار و سوار مینی بوس شده و پس از صرف صبحانه در زنجان راس ساعت 7 از زنجان خارج شدیم به پیشنهاد سرپرست برنامه مسیری فرعی برای رسیدن به اردبیل پیشنهاد شد که پس از طی آن در ساعت 16:30َ به شابیل رسیدیم و از مینی بوس پیاده شدیم. بارها را بستیم و به دلیل نبود لندرور در آن لحظه و منتظر شدن چند دقیقه ای برای آن بالاخره در ساعت 17:30َ سوار لندرور شدیم و حرکت کردیم
در ساعت 18:20َ از لندرور پیاده شدیم و با کوله های واقعا سنگین به طوری که بیشتر نفرات به دلیل همراه داشتن ابزار جهت صعود یخچال با دو کوله به سمت پای کار حرکت کردیم که به دلیل آماده نبودن بعضی از نفرات برای طی مسیر با کوله های سنگین پس از طی مسیر کوتاهی در ساعت 19:15َ اقدام به برقراری کمپ و برپایی چادر کردیم.
روز دوم پنجشنبه 18/7/87
در این روز نیز با تاخیر 1 ساعته مواجه شدیم و به دلیل بی تجربگی بعضی از دوستان و از دست دادن زمان، ساعت 7 صبح حرکت را آغاز کردیم با ریتمی ملایم و پیوسته به سمت پای کار حرکت کردیم پس از 2 ساعت به محلی رسیدیم که دو تیم باید از هم جدا می شدند که پس از جدا شدن تیم گرده به راه خویش به سمت یخچال ادامه دادیم. هنوز تیم گرده از دید ما خارج نشده بود که متوجه مشکلاتی در تیم آنها شدیم که از جمله آنها می توان به بی تجربگی و ضعف در هماهنگی بین نفرات بود به طوری که بعضی از دوستان در همان ابتدای کار و روی شنسکی ابتدای گرده دچار مشکل شده و نمی توانستند مسیر را ادامه دهند البته چند نفر نیز در تلاش برای جمع کردن تیم و هماهنگی بین آنها بودند که سرپرست تیم یعنی آقای فواد حبیبی به آنها دستور بازگشت داد و آقای سیاوش انصاری پس از برقراری طناب ثابت راه را برای فرود نفرات کم تجربه هموار کرد پس از بازگشت آنها ما به مسیر خویش ادامه دادیم پس از چند دقیقه آقای حبیبی که نگران بچه های برگشته بود از ما جدا شد تا آنها را برای برگشت همراهی کند. بازگشت این تیم و جمع کردن دوباره آنها زمانی 2 ساعته را از ما گرفت.
من، فرشاد اسماعیل زاده و سعید کریمی دوباره و با سرعتی ملایم به سمت یخچال حرکت کردیم و پس از عبور از محل هایی که به دلیل آب شدن یخچال یخ و سنگی شده بود به ابتدای آن رسیدیم.
چهره یخچال بسیار تفاوت کرده بود و به دلیل گرم بودن در چند روز قبل و آب شدن آن و یخ بستن آن در هوای سرد شب گذشته لایه ای از بلور کامل روی آن شکل بسته بود به طوری که تبریخ به سختی روی آن می نشست.
پس از آماده کردن ابزار مورد نیاز در ساعت 11:30َ بنده به عنوان سرطناب برای آغاز طول اول حرکت کردم که از همان ابتداد وضعیت بد یخچال مرا نگران کرده بود قبل از این من دوبار یخچال را از نزدیک دیده و یکبار روی ان کار کرده بودم ولی در هیچ کدام یخچال اینطور سرسخت نبود. چند متر را به سختی به طوری که هر ضربه تبر را چند بار می زدم تا یکی دو سانتی متری در یخ فرو رود صعود کردم پس از زدن اولین میانی نزدیک 10 متر صعود کردم و قصد زذن دومین میانی را داشتم که حمایت چی گفت تنها 5 متر از طنابم باقی مانده و بهتر است چند متر دیگر صعود کرده و اقدام به برقراری کارگاه کنم که همین کار را کردم و لی وقتی قصد زدن کارگاه را داشتم تبر یخم که خیلی کم با یخ درگیر بود در رفت و پس از سقوط تقریبا 20 متری بالاخره طناب فیکس شد و آویزان شدم که فرشاد به کمک شتافت و مرا از طناب آزاد کرد و توانستم روی قسمت مسطحی دراز بکشم پایم ضربه سختی خورده بود دقیقا همان محلی بود که سال گذشته شکسته بود. شدت درد آنقدر زیاد بود که فکر می کردم دوباره شکسته است توان حرف زدن را هم نداشتم تقریبا تمام بدنم درد می کرد چون در این 20 متر با سنگ های زیادی در مسیر برخورد کرده بودم و در واقع جای خوشحالی بود که زنده بودم. بالاخره با تلاش های فرشاد و سعید توانستم به محل کارگاه برگردم.
با توجه به نداشتن زمان و آسیب دیدگی من تصمیم به بازگشت گرفتیم و حرکتی آهسته در ساعت 17 به محل چادرها رسیدیم و پس از جمع کردن چادرها سوار لندرورها شدیم و به سمت سرعین حرکت کردیم و صبح روز بعد به سمت زنجان حرکت کردیم.
در آخر لازم می دانم به اشتباهاتی که از نظر من در این برنامه رخ داد اشاره کنم:
1. دیر بیدار شدن و دیر آماده شدن در دو روز اول که در روز اول ما را از رسیدن به محل اصلی برقراری کمپ بازداشت و در روز دوم از رسیدن به موقع به پای کار.
2. نداشتن حرف شنوی برخی از دوستان کم تجربه از سرپرست.
3. اقدام به صعود باتوجه به دیر شدن و نامناسب بودن وضعیت یخچال
4. متناسب نبودن سطح آمادگی نفرات با سطح برنامه