اوجا داغلار قارا سئوداليديلار ...آغاران باشلارينا آند اولسون

مقدمات قبل از برنامه

برنامه صعود به قله علم كوه از سه مسير و با حضور تعدادي بيش از تعداد معمول براي چنين برنامه اي پروژه بزرگي بود كه از ماه ها پيش شروع و با تلاش جمعي و مثال زدني بيش از 20 نفر به پايان رسيد. از ماه ها قبل دغدغه هاي گوناگون اجراي اين برنامه با زندگي ام آميخته شده بود. يكي از اولين مشكلات اين بود كه تعداد كساني كه مي خواستند در برنامه باشند تقريبا سه برابر سقف مورد نظرم بودند  بنابراين معيار شركت در برنامه را حضور در تمرينات منظم وسط هفته و برنامه هاي آماده سازي قرار داديم وظيفه دشواري كه محمد ژاله رفعتي به خوبي از عهده آن برآمد و بار ديگر ثابت كرد كه اگر مسئوليتي برعهده اش قرار بگيرد براي انجام هرچه بهترش قدمي به عقب برنخواهد داشت. 

هفته هاي آخر قبل از برنامه دلهره ها چند برابر شد، وقتي لوازم و تجهيزات مورد نياز برنامه مخصوصا ديواره را در اختيار نداشتيم و تمهيداتي كه انديشيده بوديم كه همان دريافت وام از بانك بود نيز به ثمر نرسيد و حتي برنامه را تا مرز كنسلي پيش برد اما آقاي احمدي فرشته نجاتي بود كه با ضمانت شخصي و از حساب خود وام را زودتر از موعد به ما تحويل داد تا ما دو روز قبل از برنامه خريد سفر كرده باشيم.

تداركات قبل از سفر با همكاري تقريبا همه بچه ها انجام مي شود. از آنجايي كه بوي ترافيك روي مسيرها و شلوغي منطقه به مشام مي رسيد دو روز برنامه را جلو انداخته ايم، همه دچار مشكل گرفتن مرخصي شده اند اما علم كوه نه آنست كه به اشارتي آمده و به اشارتي زكفم بربايند. ليست نهايي 18 نفره است، 6 تا بيش از آنچه در نظر گرفته بودم چند روز آخر هرچه ليست را پايين و بالا كردم حتي يك نفر را نيافتم كه شايسته حضور در اين برنامه نباشد. تصميم گرفتم زحمات چند نفر را بيشتر كنم اما كسي را جا نگذاريم. تقريبا همه آنهايي كه در سه ماهه گذشته در تمرينات حضور مستمر داشتند و تا آخر ماندند در ليست جا داده شدند. تلاش هاي حسين كريمي اما بي نتيجه است و متاسفانه در كمال شايستگي و در حالي كه حضورش كمك بزرگي به سرپرستي  بود شانس حضور در برنامه را از دست مي دهد. هزينه خريد لوازم و هزينه هايي كه صرف حضور در برنامه هاي آماده سازي شده است چيزي در ته جيبهايمان باقي نگذاشته كه بتوانيم از عهده هزينه سرسام آور كرايه ميني بوس برآييم بنابراين به لطف و محبت 4 نفر از دوستان خوبمان بناي حركت با چهار خودروي شخصي بسته مي شود.

هفده نفر...هفده تفنگدار مجنون... با خشابي پر...با گلوله هايي از جنس عشق

حركت از زنجان

دقايقي از نيم روز دوشنبه 14 مرداد 1392 گذشته كه آماده سفريم، حس عجيبي دارم، اين كلمات را با هم بياميزيد بلكه گوشه اي از حسم را دريابيد : استرس برنامه، نگاه ملتمسانه خانواده ها، شلوغي خروجي شهر، جنب و جوش بچه ها براي بار زدن كوله ها، گاهي يك خداحافظي اي از روي اجبار و ... . معطل نمي كنيم و راه مي افتيم چونان مسافري كه از قطارش جا مانده باشد، قطار ما آن بالا منتظرمان ايستاده  و ساعت هاست  كه برايمان سوت مي كشد. از كرج عبور مي كنيم و جاده پرپيچ و خم چالوس پذيراي لبهاي خندان ماست. در مرزن آباد به سوي كلاردشت مي پيچيم و پس از عبور از قرار گاه رودبارك كه پيشتر هر وقت به علم كوه مي آمديم پذيرايمان بود وارد  جاده خاكي منتهي به قرارگاه ونداربن مي شويم. تاريكي و مه آلودگي هوا و نيز نامناسب بودن مسير باعث كندي حركت ما شده تا اينكه حدود ساعت 9 شب به قرارگاه سوت و كور و زيباي ونداربن مي رسيم. امكانات عاليست. پروسه پذيرش با سرعت عمل و مهرباني مسئول پذيرش به خوبي انجام و بزرگترين اتاق مجموعه آخرين خوابگاه پيش از كوه خوابي ما مي شود. پيش از خواب جلسه اي با نفرات داريم و اطلاعات مختصري در مورد منطقه و قوانين برنامه ارائه مي شود.

شروع كوهنوردي

سه شنبه پركار ما شروع شده است. ساعت 5 و ربع با تاخيري پانزده دقيقه اي در تاريكي پيش از صبح به راه مي افتيم. جي پي اس ارتفاع ونداربن را 2226 متر نشان مي دهد. لوازم فني تيمي بار قاطر شده اند تا كوله هاي سنگين بيش از حد سنگين نباشند، مسير از قرارگاه ونداربن تا گوسفندسراي برير به دليل سيل دو سال پيش عوض شده اما به لطف كوهنوردان منطقه علامت گذاري هاي متعدد مانع از گم شدن شما در صورت ناآشنا بودن به مسير خواهد شد. از گوسفند سرا مي گذريم و در مدت زماني كمتر از دو ساعت از مسيري كه شيب ملايمي دارد به كشتي سنگ در ارتفاع 2740 متر مي رسيم.

 دومين صبحانه را در كشتي سنگ مي خوريم. حركت دوباره آغاز مي شود ادامه مسير تا سرچال شيب بيشتري دارد

 پس از عبور از كنگلك ها و قبل از ليزونك استراحت ديگري داريم تا اينكه دقايقي پس از ساعت 11 به پناهگاه سرچال در ارتفاع 3850 متر مي رسيم. كنار بالكوني پناهگاه موبايل انتن دارد. غير از يكي دو كوهنورد سمناني كسي در پناهگاه نيست. عكسي به يادگار مي گيريم و دوباره به راه مي افتيم.


 پس از عبور از كنار ميان سه چال كه آخرين نقطه آنتن دهي موبايل است. روي سنگ هاي لغزنده مسير به آرامي گام برميداريم تا ساعت 1:45 بعدازظهر به «مخروبه» برسيم. ارتفاع اين نقطه 4180 متر است. «مخروبه» باقيمانده ديوارهاي پناهگاهيست كه سالها پيش اينجا ساخته شد اما بعدها به دليل حركت يخچال خراب شده است بنابراين كوهنوردان اينجا را بيشتر به نام «مخروبه» مي شناسند.


 كمپ را همانجا برقرار مي كنيم. 


قبل از ما دو چادر فقط در كمپ برقرار است كه متعلق به كوهنوردان خراساني به سرپرستي آقاي رضا خوشدل است. اينكه اين كوهنورد بزرگ در كمپ باشد آرامش خاصي مي بخشد. چند صد متر جلوتر محل كمپ ديگري به نام سكو و با حداكثر 6-7 جاي چادر وجود دارد كه علي رغم دسترسي راحت تر به ديواره و گرده آنجا نمي رويم. بودن در كنار تيم هاي ديگر و كسب تجارب بيشتر براي تيم آماتور ما بهتر است.

 ادامه روز به خوردن، خنده و خواب مي گذرد. قبل از خواب آخرين هماهنگي ها را با محمد ژاله رفعتي و مهدي بيگدلي در مورد چگونگي صعود فردا انجام مي دهيم. اولويت ما تلاش بر روي مسير 52 لهستان بود مگر آنكه مسير پرترافيك يا شرايط مهيا نباشد آنوقت به فرانسه يا كرجي ها فكر مي كرديم كه خوشبختانه زودتر آمدنمان مفيد فايده شده و فردا به جز سه مشهدي كه روي فرانسه خواهند بود كسي روي ديواره نيست.

3:45 صبح در حالي كه تمام شب را در نگراني فاصله گرفتن  يخچال و گل سنگ ها و نبود ثابت در ابتداي آن گذرانده ام برمي خيزم. محمد به چادر من و مهدي مي آيد صبحانه مختصري مي خوريم و به 3 نفري مي پيونديم كه بيرون چادر منتظر ما هستند تا وسيله هاي مارا به پاي ديواره برسانند و به ما در ثابت گذاري كمك كنند. در كف يخچال حركت مي كنيم هر لحظه سرم را بلند مي كنم ابهت ديواره مرا مي گيرد خيمه سنگيني بالاي سرمان زده و احتياط سر نخوردن در كف يخچال بهانه خوبي براي نگاه نكردن به آن. تا نزديكي سنگ يوسف بالا مي رويم قسمت آخر به دليل شيب زياد و شكستگي بخشي از يخ نياز به احتياط بيشتري دارد. با كرامپون و تبر يخ صعود مي كنم تا شكاف بين يخچال و گل سنگ ها را ثابت مي گذارم. با بهادر، مرتضي و اميدي كه قيد خواب صبحگاهي را زده اند خداحافظي مي كنيم و لوازم اضافه را به آن ها مي دهيم تا به كمپ بازگردانند.

  محمد و مهدي  بالا مي آيند. پس از پريدن از روي شكاف و صعود قسمت ابتداي گل سنگ ها كه ريزشي و خطرناك هم هست طناب را با يك ميخ بزرگ فيكس مي كنم. حالا مسير از انتهاي يخچال تا ابتداي مسير ثابت گذاري شده است.

  محمد و مهدي در حال عبور از ثابت ها هستند  كه در اين حين سنگ خيلي بزرگي به سمت ما مي آيد  جاخالي مي دهيم اما با ناباوري به طنابي كه به محمد وصل بود اصابت  و طناب را زخمي مي كند مجبور مي شويم 15 متر طناب را ببريم. همين اول كار بدبياري بزرگي بود تصميم ميگيريم شكل صعود را عوض كنيم و ادامه دهيم. طول يك را با حمايت مهدي بالا مي روم. كارگاه فلزي از همين پاي ديواره ديده مي شود. البته چيزي كه هست هيچ شباهتي به اسمش ندارد قابي فلزي با دو تخته چوبي افتاده كه در صورت سوار شدن رويش بايد مدام تلو تلو بخوريد. طول يك طبيعي صعود مي شود و نياز به ابزار گذاري دارد. پس از صعود من مهدي كه با طناب دوم به ته طناب يعني محمد وصل است و محمد با فاصله 5-6 متر از او صعود مي كنند و من هر دو را حمايت مي كنم. باتوجه به كوتاه شدن طناب دوم چاره ديگري نداريم البته اين روش نيز آزمايش شده و قابل اطمينان است. طول دوم و سوم را در يك طول صعود مي كنيم مصنوعيست و مياني دارد هرچند يكي دو مياني محض اطمينان به آن اضافه مي كنيم. 


دو طول بعدي را هم قرار بود يكي كنيم كه ديده شدن كلاهك بزرگ ما را به اشتباه مي اندازد پس دو طول را با دو كارگاه صعود و به پاي كلاهك بزرگ مي رسيم. كارگاه خوبي دارد اما تقويت كه شود ضرر ندارد.

 بچه ها بالا مي آيند و شروع به صعود كتيبه مشهدي ها مي كنيم فاصله مياني هاي زياد نيست مي شود سوئيسي صعودش كرد . دو در ميان كوئيك مي اندازم  و بالا مي روم. كارگاه بالاي كتيبه معلق و ناجور است، مي توان با يكي دو متر صعود همزمان در طول بعدي به كارگاه بعد رسيد، كارگاه بعدي راحت است پس از كمي استراحت به سوي كارگاه بعدي كه كارگاه مثلت است مي رويم نيمه راحت است و در سمت چپش طناب ثابتي به كارگاه زنجيري اي مي رود كه ابتدا ما را به اشتباه انداخت بعد فهميديم كارگاه اراكي هاست حالا چرا ثابت از اين مسير به آن زده بودند را نفهميديم. 


برمي گردم و مسير بالاي سر را ادامه مي دهم از سنگ آينه مي گذرم و مستقيم به طاقچه قمقمه مي روم جدا شدن از مسير و افتادن در سيم بكسل باريك قمقمه كمي سخت است. طول سخت و طولاني است زمان طولاني اي هم صرفش مي شود حدود 5 و نيم است كه همه در طاقچه ايم. تيم مشهد در تراورس طاقچه است با ته طنابشان صحبت مي كنم مي گويد ادامه مي دهند. من تنها يك تجربه ديواره داشته ام كه آنهم در مسيري ديگر بوده و دو هم طنابم اولين تجربه ديواره شان است ريسك نمي كنيم و تجربه شب ماني روي ديواره را به خطر كردن در مسيري كه نمي شناسيمش ترجيح مي دهيم.

 كيسه بيواك همراه داريم تا صبح خبري از خواب نيست سرما و گاه باد شديد، ظالمانه احاطمان كرده. گاه صداي مرتضي از آنسوي بيسيم از تنهايي درمان مي آورد. هرچه حرف و خاطره و داستان است تمام شده سكوت مهدي ميكروفون را به من و محمد بخشيده از روزهاي خوب كودكي و دبستان بگير تا نظريه هولوگرافيك و جهان هاي موازي! تا مگر اين شب لعنتي به پايان برسد. پاها را در كوله كرده ايم و بعد در كيسه بيواك رفته ايم. محمد پتوي اضطراري آورده اما همان اول كار پاره ميشود و وضعيتش ناجور تر. به نظرم نيمه هاي شب است با خود مي گويم چيزي تا صبح نمانده وسوسه مي شوم و با بيسيم ساعت را از مرتضي مي پرسم جواب مي دهد: «معذرت مي خوام ولي 10 و نيم»! و فرياد واويلاي من سكوت علم چال را مي شكند. سر آن ندارد امشب كه برآيد آفتابي

با بيسيم از بهادر مي خواهم فردا تيم سياه سنگ ها را به قله ببرد و پس فردا تيم گرده با همراهي ما صعود خواهد كرد گرده اي ها فرصت را مغتنم شمرده و با سياه سنگي ها همراه مي شوند. امروز همزمان با صعود ديواره ما كمپ نشينان بيكار ننشسته و به صعود قله هاي شانه كوه ، ميان سه چال و گشت زني در علم چال پرداخته اند.

در اين سياهي سپيده اي كو كه چشم حسرت بر او نشانم...

بالاخره روشناي افق و سپس طلوع آفتابي كه رمق ندارد جسممان را كه نه اما روحمان را گرم مي كند. سريع جمع و جور مي كنيم و تراورس را شروع مي كنيم 

بسيار تاكيد شنيده ايم كه تا قبل از قيف وارد مسيرهاي بالاي سر نشويم چون ممكن است همداني ها باشد و همين باعث مي شود در رفتن به درون قيف اغراق كنيم. تازه كاري ما و ديده شدن كارگاه تبريزي ها در وسط قيف مارا به آنجا مي كشاند 5 ساعت زمان خود را صرف صعود سه طول در مركز قيفي كه نشاني از هيچ مسيري ندارد و بسيار خطرناك و ريزشي ست مي كنيم.

 ادامه كار كه سخت مي شود فرود مي اندازيم و باز مي گرديم به دو رول انتهاي تراورس برمي گرديم و مسير بالاي سر را ادامه مي دهيم. مسير بسيار خوانا و مشخص است پس از حدود 50 متر صعود عمدتا طبيعي و در انتها مصنوعي به دو رول ديگر مي رسيم كه با طناب به دو رول ديگر در فاصله دو متري وصل شده اند كارگاه مي زنيم. يك طول سنگين بيش از 60 متري كه غالبا مصنوعيست را صعود مي كنيم. در كارگاهم كه صداي بهادر را از روي قله مي شنوم تيم سياه سنگ ها روي قله است از او مي خواهم تيم را پايين ببرد. همين كار را مي كند و اميد مي ماند تا به وسيله هاي ما كمك كند.

 پايان اين طول هم دو رول است .شيب ادامه مسير كم مي شود تا به طناب ثابت هاي ابتداي ريزشي ها مي رسيم.

 گام هاي محمد بر روي قله خستگي ما را از بين مي برد وقتي در حمايت او مي دويم و قدم بر قله مي گذاريم.

ايستادن در اينجا تمرينات و تلاش تمام ماه هاي گذشته و آمال و آرزوهاي سال هاي بسياري را همراه دارد. با استقبال گرم اميد كه ساعت هاست روي قله منتظر ماست و نوشيدني گرم و شكلات هايش جاني مي گيريم. سرمست از صعود عكسي به يادگار مي گيريم و خيلي زود سرازير مي شويم. در جانپناه سياه سنگ ها سه كوهنورد قصد شب ماني بدون وسيله دارند كيسه بيواك هاي مان را به آنها مي دهيم به اضافه چند ليتر آب اضافه اي كه همراه داريم و دو روز گذشته روي ديواره حمل كرده ايم! عجب آب با ارزشي نوش جانشان. روي قله سياه سنگ ها بهادر كه تيمش را به پايين رسانده و بازگشته است را مي بينيم و جاي خالي اش روي ديواره را با قطره اشكي فرو مي نشانيم. به لطف  اميد و بهادر كوله هايمان سبك مي شود.


تصاوير مربوط به صعود تيم سياه سنگ ها


قبل از تاريكي روي شن اسكي سياه سنگ ها هستيم و حدود ساعت 10 شب در استقبال مرتضي مسئول كمپ مسئوليت پذيرمان به چادرها مي رسيم. با بچه ها روبوسي مي كنيم و شادي صعود مان را باهم قسمت مي كنيم. بچه هاي سياه سنگ ها هم ساعتي پيش از صعود بازگشته اند. شامي كه مرتضي تدارك ديده را مي خوريم و به خواب ميرويم. قرار مي شود مهدي و محمد فردا تيم گرده را همراهي كنند و من نگران از وضعيت بچه ها بخصوص به دليل خستگي شان از صعود هاي امروز در كمپ مي مانم.

5 و نيم صبح در حاليكه ابرهاي سياه قله را احاطه كرده اند محمد ژاله رفعتي، مهدي بيگدلي، وحيد محمدي، بابك عسگري نژاد،  بهادر احمدي و ياسر جعفري راهي مي شوند. مرتضي احمدلو هم مسئوليت كمپ را به من مي سپارد و با تيم همراه مي شود. بدي هوا نگرانم كرده با بي سيم به محمد مي گويم تا ابتداي گردنه شانه كوه برود تا شايد با طلوع آفتاب فرجي شود. چند تيم ديگر يكي دو ساعت بعد كمپ را ترك مي كنند. ديروز همه قله را صعود كرده اند جز حسين اجاقلو، از من مي خواهد با استفاده از فرصت آخر قله را صعود كند كه با صعود انفرادي اش مخالفت مي كنم.  فرخ تيموري و مهدي رضايي تبار هرچند نياز به استراحت دارند با او همراه مي شوند كارشان قابل تحسين است. با بالا آمدن خورشيد از گرفتگي اطراف قله كاسته مي شود تيم حركت آرام و محتاطي دارد كه دقيقا همان چيزي ست كه من مي خواهم. پس از صعود بلافاصله پايين مي آيند.


 قبل از رسيدن تيم به كمپ مقدمات حركتمان به سرچال را فراهم كرده ايم. ساعت 7 كمپ را ترك مي كنيم و در تاريكي و مه غليظ به سرچال مي رسيم. پناهگاه پر است، به زحمت نيمي از نفرات در اتاق هاي مختلف جا داده مي شوند و چهار چادر را در بالكوني پناهگاه برپا مي كنيم. چند ساعتي تا صبح مانده كه رعد و برق هاي شديد به همراه باران و باد و تگرگ و هرچيز وحشتناك ديگري كه به ذهنتان برسد بر سرمان مي ريزد نگران از اصابت رعد و برق و كف خيس چادرهايمان بيرون مي آييم و به پناهگاه مي رويم. و پس از خوردن صبحانه و خوش و بش با دوستان كوهنوردي كه در پناهگاه مي بينم در مهي غليظ و با اتكا به جي پي اس سرازير مي شويم. مست صعوديم و آواي جان بخش فرخ بسيار لذت بخش است:

سندن يار...

سنه يار....

شكايتيم وار....

كمي قبل از نيمروز به ونداربن مي رسيم و پس از برگزاري جشن كوچكي خوشحال از اجراي موفقيت آميز چنين برنامه بزرگي به سوي زنجان رهسپار مي شويم.

در پايان گزارش از حمايت هاي بي دريغ جناب آقاي احمدي و پرسنل زحمت كش بانك ملي تشكر مي كنم. همچنين از حسين اجاقلو، فرخ تيموري، محمد ژاله رفعتي و علي داداشي كه خودروي شخصي خود را در اختيار تيم قرار دادند و هزينه هاي برنامه را پايين آوردند. تشكر از حسين مقدم، معبود توحيدي نژاد و حامد عليپور كه به استقبال مان آمدند و در شادي ما سهيم شدند.

جاي خالي شهرام عباس نژاد كه يك هفته به برنامه با شكستگي پا مواجه شد و ما را از داشتن مربي مجربي در كمپ محروم ساخت بسيار حس مي شد. در خلال مسير و در قله بسيار يادش كرديم.

اسامي اعضاي تيم:

محمد ژاله رفعتي (دوبار صعود قله از مسيرهاي ديواره و گرده)

مهدي بيگدلي (دوبار صعود قله از مسيرهاي ديواره و گرده)

مرتضي احمدلو (صعود قله از مسير گرده)

وحيد محمدي (دوبار صعود قله از مسيرهايگرده و  سياه سنگ ها )

بابك عسگري نژاد  (دوبار صعود قله از مسيرهايگرده و  سياه سنگ ها )

ياسر جعفري  (دوبار صعود قله از مسيرهايگرده و  سياه سنگ ها )

بهادر احمدي  (دوبار صعود قله از مسيرهايگرده و  سياه سنگ ها )

مهدي رضايي تبار (دوبار صعود قله از مسير سياه سنگ ها)

فرخ تيموري  (دوبار صعود قله از مسير سياه سنگ ها ها)

مصطفي بيات (صعود قله از مسير سياه سنگ ها)

اميد قدس (صعود قله از مسير سياه سنگ ها)

حسين اجاقلو (صعود قله از مسير سياه سنگ ها)

فاطمه نظريان (صعود قله از مسير سياه سنگ ها)

فروزان تسليمي (صعود قله از مسير سياه سنگ ها)

سهند اسماعيلي (صعود قله از مسير سياه سنگ ها)

علي داداشي (صعود قله از مسير سياه سنگ ها)

محسن سعيدزاده (صعود قله از مسير ديواره)


محسن سعيدزاده مرداد 1392



تصاوير از:
مهدي بيگدلي
بهادر احمدي
علي داداشي
مصطفي بيات

شعر ابتداي گزارش:
فرخ تيموري