تكه قيه سي
برنامه صعود به قله تکه قیه سی که یکی از زیباترین و باشکوه ترین قلل زنجان می باشد در برنامه شش ماهه اول هیئت کوهنوردی زنجان وجود داشت . این برنامه برای آخرین برنامه این شش ماهه درنظر گرفته شده بود ولی به دلیل مشکلات موجود ، سرپرست این برنامه آقای رکابی نتوانستند تیم را برای انجام این برنامه همراهی کنند .
تا این که پس از صحبت هایی که با آقای حسن ملکی رئیس محترم کمیته کوهنوردی و سرور عزیزمان آقای حسن مدقالچی به عمل آمد قرار بر آن شد تا بنده همراه با دوستانی که ابراز علاقه نمایند برای صعود بر این قله در تاریخ مقرر یعنی 31/6/85 با هم همراه شویم . در چند روز قبل از برنامه با تعدادی از دوستان که در حدود 10 نفر بودند هماهنگی به عمل آمد ولی با هر روزی که به برگزار شدن برنامه نزدیک می شدیم یکی از دوستان زنگ می زد و عنوان می کرد که به خاطر مشکلی که دارد نمی تواند ما را همراهی کند البته امری بدیهی بود همه پس از یک شش ماهه تقریبا سنگین و برنامه های خوبی که همگی به همت مسئولان هیئت منظم اجرا شده بود به فکر استراحت و کسب آمادگی برای شش ماهه دوم بودند . عده ای هم سرگرم آمادگی برای سال تحصیلی بودند . تا اینکه دو سه نفر باقی مانده هم که قرار بود به برنامه بیایند سر قرار یعنی (جمعه 31 شهریور ساعت 5 صبح در میدان استقلال) حاضر نشدند و من و سیاوش انصاری (که همیشه پای ثابت همه ی برنامه های هیئت است) تصمیم گرفتیم با هم برنامه را اجرا کنیم راستش حیفمان می آمد که همه ی برنامه های ریز و درشت هیئت در این شش ماه به طور منظم اجرا شده با این برنامه آخر خراب شود .
بالاخره هردو باهم سوار مینی بوسی شدیم و خود را به روستای گلجیک که در جاده ماهنشان پس از جاده تبریز قرار دارد رساندیم . سر ساعت 7:45 صبح از روستا استارت زدیم و سر ساعت 9:30 به غار کوچکی که در پای گرده ی منتهی به تیغه تکه قیه سی است رسیدیم و پس از خوردن صبحانه ی مختصر 15 دقیقه ای چون دست راست سیاوش از ناحیه مچ درد می کرد و امکان دست به سنگ شدن برایش فراهم نبود مسیرمان را جدا کردیم و او رفت تا موازی با گرده از دره ای که درسمت شمال قله وجو دارد و به یالی منتهی می شود که آن هم به تیغه می رسد به راه خود ادامه دهد من هم از روی گرده رفتم تا پس از رسیدن به تیغه مسیر را تا قله ادامه دهم پس از 2 ساعت با علامت های سیاوش ایستادم و منتظر او شدم چون به نظر می آمد در حال بالا آمدن از یال است وقتی به من رسید بدون معطلی از روی تیغه و خط الراس به سمت قله رفتیم و راس ساعت 12:15َ به قله تکه قیه سی رسیدیم و پس از 5 دقیقه استراحت به دلیل باد شدیدی که در قله در حال وزریدن بود برگشتن را به ماندن در قله ترجیح دادیم کمی که از مسیر رفت خود پایین تر آمدیم در پناه سنگی که جلوی باد را می گرفت نشستیم و کمی غذا و چای که با خود آورده بودیم خوردیم .
و در ساعت 13:30َ به سمت پایین حرکت کردیم ولی نه ازمسیری که آمده بودیم بلکه به سمت جنوب و به طرف روستای آق بلاغ پایین آمدیم که این مسیر به هیچ وجه توصیه نمی شود و ما هم به دلیل نداشتن تجربه و نشناختن مسیر آن را انتخاب کردیم . در انتهای مسیر مجبور شدیم 20 متری را با استفاده از طناب و حمایت یکدیگر پایین برویم .
پس از رسیدن به این روستا اثری از وسیله ای برای برگشت نیافتیم و مجبور شدیم جاده آسفالته را پیاده برویم تا شاید ماشینی ما را هم سوار کند ولی از بخت بد در طول 1 ساعت پیاده روی تک و توک ماسینی هم که رد می شد ما را سوار نمی کرد .
تا آنکه شانس اکبر و لطف خدا شامل حالمان شد و زد و آقای حسین جباری پیشکسوت عزیز و کوهنورد بزرگ شهرمان که با اتومبیل خود برای گشت و گذار به منطقه آمده بود ما را دید و ما توانستیم با ایشان به زنجان برگردیم .