یزدان از پیش ما رفت
یزدان از پیشمان رفت.
یزدان محرمی خیاوی کوهنورد دوست داشتنی و با مرام مشکین شهری رفت و با همه وعده های آمدنش بدعهدی کرد.
شعر دیوار از مرحوم حسین منزوی
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بی زاریم نه طاقت خاموشی نه تاب سخن داریم
آوار پریشانی است رو سوی چه بگریزم؟ هنگامه ی حیرانی است خود را به که بسپاریم؟
تشویش هزار "آیا" وسواس هزار "اما" کوریم و نمی بینیم ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته است امروز که صف در صف خشکیده و بی باریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را تیغیم و نمی بریم ابریم و نمی باریم
ما خویش نداستیم بیداریمان از خواب گفتند که بیداریم گفتیم که بیداریم
من راه تو را بسته تو راه مرا بسته امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
با دکلمه شاعر از اینجا دانلود کنید